ریشه روشنایی

ریشه های روشنایی میشکافد صخره شب را...

ریشه روشنایی

ریشه های روشنایی میشکافد صخره شب را...

منِ درگیر این روزها!!

این روزهای نبودنم درگیر دوستانی بود که یکی با دلی شکسته ترک دیار کردو  و دیگری با دلی داغون ترک عشق 

این روزهای نبودنم درگیر آدمهای شکستنی بود...کسانی که هرکدام را به یک شکل شکاندند...

اولی را تمام شور و شوقش برای ماندن و ساختن را به سخره گرفتند ...دومی را همه دوست داشتنهای خالصانه اش را به بدترین شکل ممکن پاسخ دادند...

 

اولی را تمام ایده های به واقع نابش را که میخواست همه را در همینجا به کار گیرد را با پوزخند بی ریختِ یک مسئولِ نالایق بدرقه کردندو دومی را  با یک "نمیخوامت دیگه"ی ساده بایک نگاه سرد از جانب کسی که به خاطرش تمام سختیها را تحمل کرده بودبه استقبالش

... رفتند

اولی را از وطن و دومی را از عاشق شدن متنفر کردند...

حالا او که معتقد بود باید ماندو اینجا را آباد کرد،او که معتقد بود  باید یک روز جلوی مسئولینِ

اینجا ایستاد  موقع رفتن تنهاگفت:اینجا نباید ماند حتی یک دقیقه و در پیش  بغضی شکست که تا اون روز سرسختانه مانعش میشد...

و او که عشق را شیرین ترین اتفاقِ بین دو انسان میدانست میگوید:دل بستن احمقانه ترین کار دنیاست 

و من تمام این روزهای نبودن درگیر اینها بودم ...در جدال باین تناقض ها


       ***        *            ***            *           ***       *      ***               


                            

 

 

 پ.ن1:در این مدت میخواستم چند پست مهم را حتما روی وبلاگ بگذارم که آنقدر درگیر بودم و بی حوصله که نشد

   پ.ن2:خرداد بدی بود این خرداد، مثل همه خردادها برای من...پراتفاق...من اما حالا دیگر نه به خرداد که به تیر ها ،مردادها،مهر ها و...به همه روزهای پرحادثه عادت کرده ام

به نبودن دوستانی که یک به یک میروند...یا از کشور یا از زندگی عادیشان یا از دنیا...


 پ.ن 3:یک خبر خوشحال کننده ای که این چند وقت وقتی بهش فکر میکنم  واقعا خوشحال میشوم این است که تا 2 ماه دیگر یک عضو کوچک  به خانواده ما اضافه میشود  و همه برای آمدنش لحظه شماری میکنند...هنوز نیامده شورو شوقی به راه انداخته که قابل وصف نیست تا چه رسد که بیایید...اگر به این دستگاهها بشود اعتماد کرد یک دختر بسیار ناز در راه ورود به این دنیاست...البته بنده هم وظیفه پیشنهاد اسم را بر عهده دارم و بسیار خوشحالم ...


پ.ن4:این عاشقانه شیرین و دلچسب را از دوستِ خیلی خیلی خوبم جنابِ یاسِ وحشی را حتما بخوانید.مطمئنم لذتش را خواهید برد