ریشه روشنایی

ریشه های روشنایی میشکافد صخره شب را...

ریشه روشنایی

ریشه های روشنایی میشکافد صخره شب را...

ما...

این روزها مدام این جمله جان لاک در ذهنم آمدو شد میکند...


   "آدمها آنقدر احمقند که از گزند راسوها و روباها می گریزند و خود را با رضایت به دندان شیر میسپارند و حتی آنجا را امن هم میدانند"



23سالگی...

امروز 23ساله شدم...

5مهر ها می آیند و میروند به سرعت...

5مهرها دچار خود درگیری میشوم احساس پوچی میکنم پر میشوم از خالی...

5مهرها غریبند ...بی رحمند...در گوشم فریاد میزنند...بر سرم هوار میشوند...ازم نتیجه میخواهند...

وقتی فکر میکنی به 23سالگیت به اندوخته ات به جایگاهت به ....به یکباره خالی میشوی...


پ.ن:چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد***من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک

از مدرسه تا دانشگاه...

با اومدن پاییز با جون گرفتن دوباره ماه مهر باز همون حس مذخرف لعنتی تو وجودم جون میگره

نمیدونم چیه شاید یه جور دلتنگیه که از اولین روز دبستانم باهام بوده... یادش بخیر غوغایی کردم روز اول مدرسه همه رو درگیر کرده بودم خاصه مامانمو بنده خدا چقد تلاش کرد تا تونست منو سر کلاس بشینونه...یه ماهی طول کشید تا بلخره کنار اومدم با مدرسه ...

دوران دبستانم همیشه درگیر بودم راحت تموم نشد سر هر ناملایمتیی برنامه داشتم که البته کاملا حق باهام بود...گذشت تا دوره راهنمایی که سال اولش در آستانه اخراج از مدرسه قرار گرفتم سر یه دعوا یه اشتباهی که از جانب یه معلم سر زده بود که حاضر به پذیرش هم نبود وقتی تذکر دادم  بهش به مذاقش خوش نیومد انگاراینجور شد که دعوا بالا گرفت ...مامانمو خواستن که مامان محکم پشتم وایسادو ازم دفاع کرد...یادم نمیره هیچ وقت بهم گفتن یا باید جلوی جمع بچه ها از اون معلم عذر خواهی کنی یا اخراج!!!!منم گفتم جلوی جمع عذر خواهی نمیکنم اخراجم کنید...(البته اخراج هم نشدم)

دبیرستانمم همچین با آرامش نگذشت بخصوص دوران پیش دانشگاهیم که فقط دو سه ماه از سال تحصیلیو سر کلاس بودم...

تا دانشگاه ...بدترین دوران زندگیم دوران دانشجوییم بود بازم برعکس همه !!!حس تنفرم هیچ وقت فرو کش نمیکنه از مسئولین دانشگاه از کار منداش از اساتیدیش از...

روزایی که قطعا همیشه به بدی ازشون یاد خواهم کرد ...

از نظر من دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی بدترین دانشگاه ایران که چه عرض کنم کره زمینه!!!!!!!!!!!!مسئولین چاپلوس جان بر کفش که از همه بدترررر

اصلا یاداوری خاطرات مذخرف دانشجوییم باعث شد این پستو بزنم ...

عوضش دوران طلایی تحصیلم دوران دبستانم بود یکه تازی میکردم تو مدرسه