یک روز که شاید خیلی هم دور نباشد چمدانم را میبندم و همه چیز این شهر را میگذارمو و میگذرمو راهی اصفهان میشوم، انگار که دلم را جایی حوالی زاینده رود جا گذاشته باشم،یک حس قوی همه افکارم را سمت اصفهان میکشد، انگار که آنجا نقل و نبات پخش کنند و من جا بمانم! همچین حسی شاید....!!
تهران خفقان آور شده، اینجا با همه پاییزهای دوست داشتنیش، کوه رفتنهای صبح جمعه اش، کافه های دنجش خفقان آور است... باید که بروم...بروم تا شاید همه چیز از نو آغاز شود و بدیهای مردم بد طینت این شهر فراموشم شود و دوباره بشوم همان آدم سخت و نفوذ ناپذیر روزگار نوجوانی...شاید اصفهان کاری از دستش بر بیاید!!!
پ.ن 1:هرجایی غیر از تهران خوب است..اصفهان اما خوبتر..
پ.ن2:باور دارم که بد بودن هم هنر است!!
اینم حرفیه
اما
تهران مرکز ترینهاست
بهترینها و بدترینها در همه زمینه ها در تهران جمع شده
این شهر جمع جمیع اضداده!
کدوم زاینده رود
کدوم مملکت
بنیان همه چی بر باد قرار گرفته
با امید زنده ایم و امید میگه یه روز خوب میاد.
همیشه چیزهای مثبت تهران برام پر رنگتر از بداش بوده و هیچ وقت هیچ جا رو به اینجا ترجیح ندادم ولی مدتی هست که واقعا دلم میخواد از این شهر دور باشم، اونقدر زیاد که تبدیل شده به نیاز!!
اصفهان برای من فقط یه شهر نیست...
همه تلاشم بر اینه که امیدوار باشم
رای یادت نره
سلام
نه یادم نرفت، رای دادم..
نتیجه در تهران اما خیره کننده بودو صرفا پیروزی یک جناح بر جناح دیگه نبود ، کلی پیام داشت و هشدار..
انگار اینستات فعال نیست!
فالو کردم