ریشه روشنایی

ریشه های روشنایی میشکافد صخره شب را...

ریشه روشنایی

ریشه های روشنایی میشکافد صخره شب را...

گل آینه

مو پریشانهای باد

با هزار دامن پر برگ

بیکران دشتهارا درنوردیده

میرسد اهنگشان از مرز خاموشی:

ساقه های نور میرویند در تالاب تاریکی.

رنگ میبازد شب جادو.

گم شده آینه در دود فراموشی.

در پس گردونه خورشید گردی میرود بالا زخاکستر.

وصدای حوریان و مو پریشانها می آمیزد

با غبار آبی گلهای نیلوفر:

باز شد درهای بیداری.

پای درها لحظه وحشت فرو لغزید.

سایه تردید در مرز شب جادو گسست ازهم.

روزن رویا بخار نور را نوشید.

                                                قطعه ای از" گل آینه" سهراب سپهری.

پ.ن:شاید این روزها را هم دیدیم!به هر حال امید وارم که اگرنباشم چه کنم؟! 

نظرات 5 + ارسال نظر
lمریم یکشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 17:34

سلام زهرا
سهراب سپهری که فوق العادست
حتما این روزها را میبینیم من متمئنم

سلام مریمی
آره خیلی زیاد عالیه...
خوشبینم منم و امیدوار...

سیارک پنج‌شنبه 24 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 20:22

زهرا خوبی؟
نیستی!!!

الف. یار شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 01:49

سلام خواهر خوبم
امیدوارم که منو شناخته باشی! بعد از این همه وقفه که بابتش شرمندم! نپرس چرا! دوباره خدمت رسیدم.خواهر خوبم از ایمیل سرشار از لطف و محبتت و اینکه منو فراموش نکردی! نمی دونم چطور ازت تشکر کنم.من هم یک پاسخ کوتاه برات ایمیل کردم.امیدوارم که منو ببخشی! امیدوارم که دوباره بتوانم بهت سر بزنم و مطالب قشنگت را بخونم! راستی ای کاش به قول سهراب: « ساقه های نور می روییدند در این تالاب تاریکی! »سبز باشی
امیدوارم از طریق وبلاگت یا ایمیل بتونم باز هم با شما در ارتباط باشم!

سلام بر برادر مهربانم...
بله شناختم.مگر شما از یادم میروید...
دشمنتان شرمنده...چشم نمیپرسم چرایش را بعد ودتان اگر دوست داشتید برایم توضیح دهید...
شما را هیچ وقت فراموش نخواهم کرد و آن ایمیل باید زودتر زده میشد شرمنده...واقعا نگرانتون بودم...خیلی زیاد...
تشکر لازم نیست برای کمترین کاری که انجام دادم...
پاسختان را خواندم و میخواستم جوابتان را اتفاقا بدهم...
ببخشم؟برای چی؟مگه چی کار کردین؟نفر مایید آقا...بخدا شرمنده ام میکنید...
امیدوارم،من هم خیلی دوست دارم کامنتهای سر شار از محبتان را بخوانم و انرژی بگیرم.
کاش ساقه های نور برویند در این تاریکیها...شاید ساقهای نور خود ماییم...
من هم امیدوار و مشتاقم که با شما در ارتباط باشم...
امیدوارم همیشه شاد باشیدو در پناه خداوند...
شما هم سبز سبز باشید دوست خوب من...

الف. یار یکشنبه 27 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 02:05

سلام خواهر خوبم
متشکرم از لطف شما.پاسخ سرشار از محبت شما خجالت و شرمندگی منو کم کرد! ممنونم.پس تا بعد همچنان سبز باشی

سلام...
خواهش میکنم...
رفتار من قطعا بازتاب رفتار شماست...شما هم بسیار با محبت هستید و مهربان...
من هم ممنونم....
شما نیزتا بعد شادو سبز باشید.

الف. یار دوشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 02:57

سلام مجدد خواهر خوبم
یه سر به ایمیلت بزن.یک مطلب برات فرستادم که به نظرم برای وبلاگت بد نباشه! البته اگر دوست داشتی یا صلاح دونستی! حالا یا به صورت کلی یا گزیده.امیدوارم که بپسندی.سبز باشی تا بعد

علیک سلام مجددبر مهربان دوستم...
چشم...ممنون که لطف میکنید و مطلب برام میفرستید...
چشم استفاده میکنم...خوشحال میشم بازم از این کارا بکنید...خیلی زیاد...
زنده باشید...تا بعد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد