ریشه روشنایی

ریشه های روشنایی میشکافد صخره شب را...

ریشه روشنایی

ریشه های روشنایی میشکافد صخره شب را...

امروزمان را در یابیم....

حال زمان ناپایداریست که خیلی زود به گذشته تبدیل میشود...این ساده ترین و قابل فهم ترین تعریف از زمان حال است...

گاه یادمان میرود الانی را که داریم به آینده فکر میکنیم یا در گذشته سیر،زمانیست که موقعی آینده مان بوده و برایش برنامه ها داشته ایم، اما درست چند لحظه بعد میشود گذشته مان که شاید بی حاصل هم باشد و از دست رفته...

اکنون را دریابیم،بس است حسرت روزهای رفته را خوردن...کافیست بیهوده نشستنو نقشه کشیدن برای آینده...

باید یاد بگیریم که در لحظه زندگی کنیم...نه اینکه آینده نگر نباشیم یا که گذشته ها را فراموش کنیم،نه،حرفم چیز دیگریست...زمانی که درش زندگی میکنیم مهمتر از هر وقت دیگریست...

به خوبی این را تجربه کرده ام...یاد نگرفته ام(یم)در حال زندگی کنم(یم) و این باعث شده گذشته خوبی و آینده درخشانی نداشته باشم(یم)...اگر تمام انرژیمان را برای خوب شدن امروزمان بگذاریم قبل و بعدش هم درست میشود...

اینطوری از زندگی هم لذت بیشتری میبریم...برای یک شروع دوباره این اولین و البته مهمترین تصمیمیست که گرفته ام و باید بگیریم...کنار گذاشتن این عادتِ بدِ حسرت روزهای از دست رفته را خوردن که تبحر ویژه ای هم درش دارم و داریم!!!


پ.ن1:این اولین پست امسال است و ترجیح دادم که با یک یاداوری کوچک شروع شود...تمام سعیم را کردم که نصیحت گونه نباشد و اگر اینگونه نشده بر من ببخشایید...






نظرات 9 + ارسال نظر
یاس وحشی چهارشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 09:15

درود بسیار رفیق محترم...
خوبین؟ خسته نباشید...

سلام بر جناب یاس عزیز...
خیلی ممنون.بله خوبم...شما چطورین؟خوبید؟
زنده باشید...

یاس وحشی چهارشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 09:17

خیلی خیلی پستِ خوب و جانداری بود... اصلا نصیحت گونه نبود و حتی اگر هم می بود، خوب بود... گاه باید گفت حرف هایی را که به سادگیِ‌یک خزان، یک سیاهی، یک سقوط فراموش می شوند...

ممنون از یاد آوریِ قدرِ امروز، قدرِ لحظه ها...

خیلی خیلی خوب خواندید...ممنون شما لطف دارین...
خب خوشحالم که نصیحت گونه نبوده یا لا اقل این حس به شما دست نداده...بله باید گاه گفت حرفهایی را که ساده فراموش میشوند حتی اگر تکراری باشند...باید گفت چون فراموش شده اند...
ممنون ازشما رفیق...

آقا سید چهارشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 15:06

سلام زهرا خانوم،حال شما؟خوبید؟همه چیز روبه راهه؟
سال جدید هم باتاخیر تبریک میگم بهتون،امیدوارم سال فوق العاده ای رو پشت سر بگذارید...شرمنده زوتر خدمت نرسیدم گرفتار بودم.
قبل از عید اتفاقا تو دانشکده علوم دیدمتون انگار منتظر دوستتون بودین،چون سر کلاسا که نمیتونستین حاضر شین.
خیلیم تو خودتون بودید ببخشید میپرسم اتفاقی که نیوفتاده؟
در مورد پست هم که واقعا یاداوری بجایی بود درست میگید خیلیامون امروز رو فدای فردا و دیروز میکنیم در حالی که امروز خود پشتوانه فردا ست و گذشته ای نه چندان دور خواهد شد.راست میگین اینو که یاد نگرفتیم در لحظه زندگی کنیم و ارزشش را بدانیم.
ممنون بابت این یاداوری مهم.ایشالله زودتر تکلیفتون روشن شه ما باز شما رو ببینیم تو دانشگاه که جاتون واقعا خالیه هرچند ما دیگه این ترم فارق میشیم اگه خدا بخواد.در ضمن اگه کارتون درست شد باید قول بدین مثل دخترای خوب این چند ترم باقی مونده رو بی سرو صدا بخونید بره پی کارش.قول؟

سلام بر رفیق بی ناشناسم...
خیلی ممنون،بله خوبم.شما خوبین؟
بله خدارو شکر روبه راهه...
بنده هم با تاخیر به شما تبریک میگم...خواهش میکنم این چه حرفیست،مهم تبریکیست که میگویید و آرزوهای خوبتون...دیرو زودش مهم نیست...نفرمایید...
بله قبل از عید یه سر اومدم اونجا کار داشتم...
نه نگران نباشید...اونروز یکم فکرم مشغول بود...
بله...امیدوارم بیشتر قدر روزهامونو بدونیم...موافقم با شما...
خواهش میکنم...امیدوارم...جای خیلیا خالیه...
جدی فارغ التحصیل میشین؟به به پس یه مهندس دیگه تحویل این مملکت دادیم...تبریکات بسیار آقای مهندس...راحت میشین بخدا از اون خراب شده:دی خیلی زیاد خوشحال شدم.فقط بگین شما از بچه های برق هستین یا نرم افزار یا سخت افزار...یا مکانیک یا چی؟
کارم درست شه...هه...تو فکر انصرافم تا ببینم چی میشه...
ببخشید ولی خیر قول نمیدم...مگه یه مدرک به درد نخور چقدر می ارزه؟
رفیق محترم شما لطف میکنید اگه در مورد مسایل دانشگاه اینجا صحبت نکنید...میتونید پیام خصوصی واسم بذارین...

هوشنگ پنج‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 15:22

سلام
حال شما؟
میر حسین یه مله زیبا تو یکی از بیانیه هاش داشت که همه رو توصیه کرده بود به سبز زندگی کردن
سبز زندگی کردن هم جدا از زندگی در حال نیست
زندگی هم که منشوری است در حرکت دوار ...
پس نومیدی و یاس در مورد چیزی که در حرکت دواره معنی پیدا نمیکنه،
امروز پایین فردا بالا
امروز عسر فردا یسر
امروز بالا رفتن از سرابلندی
فردا سرازیر شدن از همون بلندی
توی همین فراز و فرودها است که قطعا زندگی معنی پیدا میکنه
زندگی سبزی رو برای شما آرزو میکنم

سلام بر جناب هوشنگ عزیز...
خیلی ممنون،خوبم.شما چطورین؟خوبین؟
بله جمله زیباییست اینکه سبز زندگی کنیم...
دقیقا درست میفرمایید در همین بالا و پایین هاست که زندگی معنا میابد...اگر امروز به سمت سرازیری حرکت میکنیم فردا سر بالاییها را در پیشه رو داریم...باید یادمان باشد که زندگی منشوریست دوار...
ممنون از حرفای زیبایتان...
متشکرم.من هم برای شما زندگیه سبز سبزی را آرزومندم

آقا سید جمعه 18 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 22:36

ای بابا انصراف چرا آخه؟این همه زحمت،اون کنکور لعنتی ...
باشه قول میدم دیگه در مورد دانشگاه صحبت نکنم ،نظرامو خصوصی میذارم.
ممنون اگه بشه گفت مهندس!!!!بله این ترم تموم میکنیم تحویل جامعه داده میشیم:دی.شمام اگه آروم میشستی سر درس و مشقت الان دیگه خانوم مهندسی بودی واسه خودت!!!
مدرک به درد نخور؟نفر مایید خانوم ،نفر مایید ارزش مدرکی رو که این همه واسش زحمت کشیدیم پایین نیارین دیگه یه ذره اعتبار و دیگه داره دانشگاهمون و مدرکش هر چند میدونم شما اونجا خوشتون نمیاد...در ضمن اون دانشگاه واسه شما خراب شدست واسه ما خیلیم آبادها :دی .راحت که بله شدم ولی نه به اون صورت چون ارشد هست دیگه!!
در ضمن منو شما هم رشته ای هستیم.
بازم امیدوارم موفق بشین،یک کامنت مفصلتر واستون خصوصی میذارم با کلی نصیحت:دی

این هفته مشخص میشه همه چیز...نگران نباشین کاری رو فکر نکرده انجام نمیدم...بگذریم...
ممنون لطف میکنید که این کارو نمیکنید...
خوشحالم که تموم میکنید درستون رو امید وارم سد ارشد هم رد کنید با موفقیت در یک دانشگاه خوب از نظر شما...
بله فکر کنم اگه مشروطی چیزی نمیشدم تا حالا تموم کرده بودم:دی
خب برای من چیزای دیگه ای در اولویت قرار داره تا مهندس شدن هر کس یه چیزایی تو زندگیش واسش ارزشه...در ضمن تو این مملکت چیزی که زیاده مهندسه،منم که نباشم هستند کسایی که چرخای علم و صنعت این کشورو بچرخوننکه اتفاقا اون افراد احتیاج به تحصیلات خاصی هم ندارند...
اوه ببخشید باور بفرمایید قصدم توهین به شما نبوده...منظور خودم بودم...
بنده به شما جسارت نمیکنم هرگز البته که مدرکتون برای شما و خیلیای دیگه ارزشمنده حتی اون دانشگاه کذاییِ از نظر من به درد نخور...
از نظر من همه دانشگاههای ایران خراب شدست مگه این که خلافش ثابت شه که نشده:دی
عه پس همکلاسی به معنای واقعی هستیم مگه من نشناسمتون:دی
میدونین اون موقع که داشتم این وبلاگ و درست میکردم حواسم نبود که من جای دیگه ای هم مینوشتمو البته مینویسم که اونم از بلاگ اسکای سرویس میگیره و اونجا پروفایلم باید کامل باشه دیگه خودتون قانون اونجا رو میدونید دیگه و ممکنه یکی منو شناسایی کنه و بنده هی بیفتم به التماس کردن که آقا از دانشگاه اینجا نگین من دوست ندارم:دی.اصلا یادم نبود...اوه تازه یه مفصلتر تو راهه؟نصیحت نباشه دیگه...صحبت دوستانه عیب نداره ولی نصیحت نه...
ممنون امیدوارم شما هم موفق و سد شکن باشین رفیق...ببخشید اگه چیزی گفتم که ناراحت شدین.

سحر شنبه 19 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 00:52 http://http://acnc.mihanblog.com/

دید قشنگی بود ...در حال زندگی کردن ..
به قول تو من که تبحر عجیبی تواین حسرت دارم ..!!
پی نوشت .. نصیحتی که نبود ولی اگه هم که می بود وقتی حسابی باشه به دل میشینه ...

سلام...
بله والبته یک باید است برای داشتن روزهای خوب...
منم یه پا استادم واسه خودم سحر تو حسرت خوردن:دی
خوشحالم که نصیحتی نبود و خوشحالتر که به دلت نشسته...
ممنون سحر جان...

مجتبی شنبه 19 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 02:54 http://WWW.MOJTABAHAMRANG.COM

زمان حال همون آینده ای که در گذشته منتظرش بودیم. اگه رقبتی به حال نداریم مشکل از گذشتستو نداشتن فکر و برنامه برای حال. فکر می کنی چرا از حالمون بیزاریم؟چون چیزی نیست که باید و می خوایم. همینه که همیشه می گیم از فردا از سر ماه یا از این جمعه مثلا.اینه که همش تو آینده زندگی می کنیم و خیال بافی می کنیم. از این بدتر هم کسایی هستند که در گذشته زندگی می کنند و گذشته سوزی می کنن.
هرگز غم دو روز مرا یاد نگشت
روزی که نیامدست و روزی که گذشت

سلام...
دقیقا زمان حال همون آینده ایست که در گذشته انتظارش رو میکشیدیم...
گذشته هایی که خود زمانی اکنونمان بوده اند...حالی که میسوزونیمش یا برای گذشته یا خیالبافی آینده اصلا به فکرش نیستیم که بخواهیم برنامه داشته باشیم...اصلا نمیدونیم لحظه هاییست که دارد از دست میرود...
بله خیلی بده که در گذشته زندگی کنیم و...
به به چه شعر خوبی...حالا واقعا شما اینطوریی؟اگه آره که آفرین داری...
امیدوارم غم این دو روز ما را هم یاد نکنه...و البته هیچ وقت شما رو.

h.k سه‌شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 00:01 http://www.cubeme.blogsky.com

سلام...
آره..منطقی است...گذشته ماها که داغون...قربون آینده برم...پس بهتر این که همان لحظه را بچسبیم..

سلام...
اوهوم خیلی منطقیه چون الانمون یه زمانی ایندمون بوده که حالا رسید و به زودی تبدیل خواهد شد به گذشته...پس چه بهتر که بچسبیم بهش که روزهای خوبی رو هم داشته باشیم...
یکم تمرین میخواد هدر ندادن وقت...

مهدی شریفی چهارشنبه 3 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 13:14 http://mehdisharifi2.mihanblog.com

از دی که گذشت هیچ از او یاد مکن
فردا که نیامده است فریاد نکن

سلام...
بله دقیقا...
ماندن در گذشته همانقدر بد است که تنها در خیال آینده بودن...
زندگی در حال و بهینه استفاده کردن از زمان بهترین گزینه است،در متن هم گفته ام گذشته و آینده مان در گروِ حال است...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد