ریشه روشنایی

ریشه های روشنایی میشکافد صخره شب را...

ریشه روشنایی

ریشه های روشنایی میشکافد صخره شب را...

دور فلکی یکسره بر منهج عدل است؟

بی خوابی شبانه که به  سرت بزند و شورِ شعرِ حافظ که به  جانت بیفتد ،تمام تلاش و تقلایت برای خواب را رها میکنی و سراغ دیوان لاجوردی رنگِ حافظت میروی تا

حافظ هوسش که به دل بیفتد تا با چند غزلش خود را سیراب نکنی دست از سرت بر نمیدارد

اینگونه شد که کتابم را باز و شروع کردم به خواندن

دارای جهان نصرت دین خسرو کامل

یحی بن مظفر ملک عالم و عادل

.

.

.

دور فلکی یکسره بر منهج عدل است

به این مصرع که رسیدم چند بار خواندمش با خود اندیشیدم...

به راستی دور فلکی بر منهج کدام عدل است؟

و از همینجا و همین مصرع بود که این پست رقم خورد

فکر کردم به دنیابه عدالتی که حافظ از آن دم زدهبه دنبال نشانه هایی بودم از عدل

دنیا را بالا و پایین کردمچپ و راستچرخاندمشجزئی نگاهش کردمکلی بر اندازش کردموقایع را،کوچک و بزرگ کنار هم قرار دادماما  هیچ نیافتم از عدل

گاه دیدم که ظالم راه به منزل بردو مظلوم مظلومتر شد

<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<< 

در دنیایی که ما میشناسیم و زندگی میکنیم بی عدالتیهای فراوانی به چشم میخورد

در این جهان آنقدر دردو مصیبت میبینی که اغلب اوقات نمیتوانی تشخیص دهی که کدامیک از دیگری رنج آورتر است

 شاید این دنیا نمونه خوبی باشد که اگر عدم عدالت در اینجا حکمفرماست چه تضمینی وجود دارد که در دنیایی دیگر عدالت برقرار شود؟

مگر این عالم  ساخته خداوند عدل نیست،پس این بی عدالتیها از برای چیست؟

 

آیا نمیتوان نتیجه گرفت که این عدم عدل ممکن است در هرجای دیگری هم باشد؟ تمام  مشقتهای اینجا را تحمل میکنیمو دلخوشیم  به دنیایی دیگر که عدالت واقعی رادر آنجا خواهیم دید... ولی ما تنها دنیایی که در آن زندگی میکنیم را میشناسیم وهیچ اطلاعاتی از بقیه جهان نداریم...


نمیدانم... همه اینها ساخته و پرداخته عقلی است که طبق هر آنچه مشاهده میکند نتیجه میگیرد

اصلا نمیدانم صحیح است دخالت عقل،عقلی که خیلی اوقات قد نمیدهد در این اموریا خیر

شاید به قول دوستی  در این موارد باید راه عقل را بستحتی نمیدانم که او هم درست میگفت یا نه...هر کس چیزی میگوید...

<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<


پ.ن1:روز پدر بر همه پدرهایی که هیچ از پدرانگی کم نگذاشتند و به راستی لایق نام پدر هستند مبارک باد...و بر پدر خودم(بابایِ خوبم)که هیچ وقت از محبتش دریغ نکردو نمیکند...و تمام تلاشش را کرد و میکند که خانواده اش در آرامش و آسایش باشد...تمام این سالها شاهد تلاشش بوده ام...


پ.ن2:این پست خوب از دوست بسیار خوبم جناب مهدی شریفی را حتما بخوانید...به دل خودم که خیلی نشست...





نظرات 19 + ارسال نظر
یاس وحشی شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 16:16

درود بسیار رفیق...
نه چنین نیست....
هر دوره ای که می گذرد آدم ها در دوره ی جدید برایِ خودشان امید می تراشند و عدل نیز یکی از شاخه های امید است... منتها مشکل اینجاست که امیدِ تراشیده شده مرغوب نیست...

سلام بر شما،جناب یاس...
الان نمیدونم چی بگم از تعجب...جانِ خودم نمیدونم کی اصلا پست منتشر شد...
این تیترِ پستی بود که میخواستم بنگارم،منتها تیترش را نوشتم آمدم بقیه متن را وارد کنم که کاری پیش آمدو نشد و انگار دستم رفت روی دکمه انتشار و تیتر متنم شد پستِ امروزم...
وقتی الان اومدم نوشته رو وارد کنم و بعد کامنت شما رو دیدم،تعجب کردم و با خود گفتم چه نظرشون با پستی که قراره بنویسم نزدیکه!!!!!!!بعد که عنوانی رو که براش کامنت گذاشته بودین رو دیدم و سری زدم به وبلاگ دیدم بله!!بنده دسته گلی به آب دادم به چه بزرگی خلاصه ببخشین دیگه...
اصلا یه موقهایی یه سوتیهایی میدم من که همگان انگشت به دهان میمانند
این مثلا پست را چرکنویس میکنم و کاملش را منتشر خواهم کرد.

هوشنگ یکشنبه 14 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 15:06

دور فلک یکسره بر منهج عدل است
و حقیقتا چنین است
اگر ریز ریز مسائل را نگاه کنیم، حتما این عدل را نمیبینیم، اما اگر یک کل را در نظر بگیریم، قطعا همه امور در جایگاه واقعی خود قرار گرفته اند.
قوانین حاکم بر دنیای ما این حکم کلی را اثبات میکنند
به عنوان نمونه، جامعه خود ما، حاصل عمل جمعی ماست و این مظالم صورت گرفته، بازخورد عمل کلی جامعه ماست، فرض کنید قرار بود در هر مورد کوچک عدل برقرار شود و ترازو برابری را نشان دهد، مثلا همین احکام زندان، اگر قاضی فاسدی که قضاوت میکند و مردم برای صدور حکم به او رجوع میکنند بیاید و در یک در یک مورد خاص خلاف فسادش رای دهد، کل روند کلی حاکم بر سازمان خود را به هم میریزد و همین سبب آشوب میشود، طبق اصول شیمی بود، به گمانم، سیستمها به سمت نظم بیشتر و آنتروپی کمتر حرکت میکنند و این قاعده عالم است.
عدل به معنای میزان و برابری، در یک سیستم منظم و دارای روابط معلوم بسیار بیشتر از یک سیستم آشوبناک برقرار است.
طبق اصول کلی حاکم بر زمین همه چیز به سمت تعادل(عدل) در حال حرکت است با روندی کند ولی همیشگی، اما هر سیستمی بر مبنای مقتضیات خود وارد این روند حرکتی میشود و سیستم فشل ما هم همینطور، سیستم که میگویم، کل جامعه را به عنوان جزئی از کل دنیا در نظر میگرم.
به نظر من
همه بی عدالتی های صورت گرفته ناشی از عدم تعادل سیستمی است که در آن زندگی میکنیم و همین نامتعادل بودن سیستم ما با عدم تعادل در سیستم دیگری در حال حرکت به سمت تعادل است و انسان در این راه نقش بسیار مهمی دارد.

سلام...
دور فلکی یکسره بر منهج عدل نیست و حقیقتا چنین نیست جناب هوشنگ...
من حرفم چیز دیگریست...
ببینید در دنیای ما نا عدالتیهای زیادی به چشم میخورد حال چه این مصیبتها و رنجها حاصل عمل جمعی ما و باز خوردش باشد چه نباشد(که در مواردی دخالت انسانها را نمیبینم و گاه چیزهایی را میبینیم که با معنای عدل هیچ تناسبی ندارد )باز دنیای ما دنیای ناعادلیست،مگر نه اینکه ظالمان هر روز ظالمتر و مظلومان،مظلومتر میشوند؟ (شاید دنیا به قول شما این خود باعثِ تعادل دنیا میشود)...خب من میگویم چرا دخالت خداوند را نمیبینیم در این نابسامانیها؟اگر این دنیا اینگونه است و هر کس قدرتمندتر باشد زور میگوید چه تضمینی وجود دارد که دنیای دیگری که از آن دم میزنیم و منتظریم هرکس در آنجا به حقش برسد اینگونه نباشد؟ما که هیچ اطلاعی از دنیای دیگر نداریم...
دیدگاه شما این است که زمین در کل که نگاهش میکنیم به سمت تعادل پیش میرود کمبود یک سیستم را سیستم دیگر جبران میکند یا اگر سیستمی نامتعادل است با نامتعادل بودن سیستم دیگر این عدم تعادل از بین میرود در یک دید کلی دنیای ما دنیای متعادلیست و البته در جایگاه خود و از منظری دیگر دید درستی هم هست...

حالا نمیدونم دقیق منظوور حرفاتون رو متوجه شدم یا خیر...

یاس وحشی یکشنبه 14 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 16:13

درود بسیار رفیق...
البته بنده که نظرم با شما همراستا است و شکی درش ندارم.
اما آمدم روزِ پدر را به پدرِ بزرگوارتان تبریک عرض کنم...
آرزوی سلامتی برای همه ی پدرانِ خوب را دارم.

سلام بر شما یاسِ گرامی...
بله،کامنت اولتان دال بر موضوست...ولی من منظورتان از این که گفته اید عدل یکی از شاخه های امید است را دقیقا متوجه نشدم...

و اما خوش آمدین و خیلی خیلی ممنون و بر پدر محترم و بزرگوارِ شما هم گرامی و فرخنده باد این روز...و البته بر خودِ شما رفیق...
من نیز آرزوی تندرستی دارم برای همه پدرانِ خوب دنیا.

مهدی شریفی یکشنبه 14 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 16:46 http://mehdisharifi2.mihanblog.com

کاملا حق با شماست زهرای عزیز.
نباید دنبال عدل گشت.
البته خود مفهوم عدل هم خیلی جای بحث داره که اساسا عدل چیه. اما بهب اور من عدالت یکی از مفاهیمی بوده که در طول تاریخ دستمایه ی خونریزی ها و فجایع بزرگی شده و البته عدل داروی خوبی برای تسکین روح ستمدیدگان ِ

دوم اینکه: سپاس که من رو دوست خطاب کردی. خوشحالم که از ‹خاتون› خوشت اومده. و ممنون که به دوستان توصیه اش کردی

سلام بر جناب شریفیِ بزرگوار و محترم..
هر چه گشته ام هم نیافته ام...
امید به بودنِ عدل تسکینِ خوبی برای تسکین روح ستمدیدگان است...

البته که شما دوستید و آشنایی با شما برای بنده افتخاریست...بله از خاتون رو خیلی دوست دارم و البته آن پست پ"حسرت" که برای آرزو جان نوشته اید را هم خیلی دوست دارم...خواهش میکنم دلم خواست که دوستانِ خوبم هم بخوانندش...

هوشنگ یکشنبه 14 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 20:53

اینو بذار فلسفه
حرکت دایره ای هستی

تعریفی که از متعادل بودن دنیا داشته اید را میگویید؟
بله کائنات از این حرکت دایره ایی که میگویید پیروی میکنند و البته توضییحاتی که در کامنتتان داده اید را میتوان گذاشت فلسفه حرکت دایره ای هستی...

[ بدون نام ] دوشنبه 15 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 20:58

عسگری تو از اول وضعیتت معلوم بود. یک کلام شما به خدا اعتقاد نداری خانوم
وقتی یکی از فیلسوفای محبوبت راسل هست و اونطور تو جمع از عقیدهاش حرف میزنی و دفاع میکنی و بعدشم میای میگی دین راه گفت و گو رو میبنده و اجازه بحث به ادم رو نمیده و اونچان انتقادهایی رو از دین عزیز اسلام میکنی خب چه توقعی ازت هست.خب معلومه که تو با خدا هم مشکل داری.اون تو نبودی که توی جمع اونروزمون روشنفکر دینی رو دربارش نطق میکردیو با دلایلت که به نظرم خیلیم غیر منطقی و بیخود بود نقدشون میکردی؟بس کن خانوم بجای این کارا بفرمایید یکم در باره دینت تحقیق کنید.نه اینکه بیای بگی خداوند بزرگ نا عادل هست و شک داشته باشی به حسابرسی دقیق خدا در آخرت،حواست هست داری به کجا میری؟
مسئولین دانشگاه کار خوبی کردن که اخذاجت کردن.
شما با این عقایدت داشتی رو بچه ها هم تاثیرات خیلی بدی میذاشتی در ضمن خیلی هم پرو تشریف داری.
بجای این کارا یی که به شما مربوط نمیشه برو یکم آشپزی و خونه داری یاد بگیر پس فردا که شوهر کنی اینا به دردت میخوره نه لیبراسیم و دمکراسی و سوسیالیسمو کوفت و زهرو مارو این اسمای قلمبه سلمبه.بله خانوم فردا که شوهرت از سر کار بیاد ببینه غذا جلوش نیست و طلاقت بده اون موقع متوجه حرفام میشی اون موقع دیگه این مزخرفاتی که ازش دم میزنی به دردت نمیخوره.شما توکا رایی که به خانوما مربوطه دخالت کن.میدونی عسگری دلم واسه اونی که میخواد شوهرت بشه میسوزه بدبخته اون مرد.اونقداز این مدل دخترا بدم میاد ولی تو از همشون بدتری با اون اخلاقت.
وبلاگتم خوندم اینجا متعادل تر از اونجا مینویسی. نوشته های احساسی هم چن تایی داشتی از شخصیت خشک و مزخرفت واقعا بعید بود.

قبل از هر چیز شما سعی کن یاد بگیری که خودتو معرفی کنی،واگر واهمه دارین از این کار خب مجبور که نیستین حرف بزنید،این بهتر از اینه که از روی ترس خودتونو معرفی نکنین...
اینکه بنده به خدا اعتقاد دارم یا خیر بماند بین من و خدایم و شما سعی کن در اموری که خیلی به شما ربط پیدا نمیکد دخالت نفر مایید...
بله برتراند راسل یکی از نویسندهای محبوب بنده هست و خواهد بود...من هنوز هم روی عقیدهام هستم و این عقاید شخصیم هست و باز دخلی به شما نداره...
اگه من حرفام بیخود بود خب نظر مخالفت رو همون جا بیان میکردی،نمیخواستم بکشمتون که فوقش یه بحث کوچیک بود دیگه...
باور بفرمایید اصلا حوصله بحث با شما رو ندارم بفرمایدبرید به کارتون برسید یا همان نانتان را به نرخ روز میل کنید... وقت منم نگیرید...خیلی چیزها از درک شما خارج هست...
در ضمن شما مبارک مسئولین دانشگاه باشید و مسئولین هم مبارک شما برین باهم خوش باشین...
شما هم خیلی بی ادب و بیشعور تشریف دارین...
شما دلت برای خودت بسوزه و نمیخواد برای زندگی آینده و مردِ آینده من دل بسوزونین...چرا فکر میکنید همه مثل شما هستن و فهمشون ناچیزه؟
لابد کاری کردین و حرفی زدین که باهاتون برخورد داشتم و از اخلاقم میگویید...
قرار نبوده که بنده برای شما عواطف و احساسات به خرج بدم که باور نمیکنید نوشته های به قول شما احساسی من رو،بنده جاهایی که بایدجدی باشم جدی هستم به فراخور مکان و زمان و البته با غریبه ها...
مجبور نیستی شخصیت مزخرف من رو تحمل کنید کسی هم برایتان دعوتنامه ارسال نکرده جناب...
این همه بغض و کینه؟واقعا که...

مجتبی سه‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:45 http://WWW.MOJTABAHAMRANG.COM

تا چند زنم به روی دریا ها خشت؟
بیزار شدم زبت پرستان کنشت
خیام که گفت دوزخی خواهد بود
که رفت به دوزخ و که آمد ز بهشت

این رباعی از خیام بزرگ است.و نشستنش پای این متن شاید شبیه تایید کردن حرف های تو باشد. سوال اینجاست.من که خدا را قبول دارم، من که می دانم دنیای دیگر وجود دارد،پس چرا خیام را دوست دارم؛حتی این شعرش را؟
نیچه می گفت:هرکسی که چرایی داشته باشد می داند با چگونه زندگی کند. خیام چراهای من است.همان ها که می گویم دغدغه. عالم بالا را تجسم کن. مشتی فرشته با بالهایی که فقط سالی یه شب از آن ها کار می گیرند و بقیه عمرشان در حال سجده هستند. قبل از من و تو و آدم و حوا هم بودند و همین عبادت را می کردند. خدا می نشست روی تخت خداییش و دستش را زیر چانه می گذاشت و آنها می پرستیدند و می پرستیدند و می پرستیدند و می پرستیدندو می پرستیدنو و حتی تو هم خسته شدی از این پرستیدن صرف. از اینکه فرشته نداند چرا اما فقط بپرسد. خدا کسی را می خواست که گاهی طغیان کند. که گاهی عصیان کند. که گاهی سبو بشکند که گاهی پیمانه بریزد و هر آنچه کند که نباید. تا خستگی سحر بعد از شب مستی تا تنهایی و در به دری بعد از آن عصیان ها و طغیان ها،عظمت خدایش را به او نشان دهد. اینکه در نهایت برای آرامش پناهی جز او نیست.اگر کنار ما گناه و هر آنچه شبیه آن بیشتر وجود دارد خوشحال باش که کمترین خوبی های تو هم به چشم می آید .لقمان حکیم گفت از بی ادبان ادب آموختم. از گناه کاران گناهان را ببین و نکن.دنیا بر پایه ی عدل استوار است شک نکن.
با حافظ شروع کردی و من با حافظ به پایان می برم
حدیث از مطرب و می گوی و راز دهر کمتر جوی
که کس نگشود و نگشاید ز حکت این معما را

سلام...
من یک سر رسید دارم که پایینش تمومِ شعرهای خیام رو نوشته با اینکه مالِ دوسال پیش هست ولی هنوز دست نخورده نگهش داشتم فقط به خاطر اشعارِ خیامِ بزرگ...این رباعیش رو هم خیلی دوست دارم اتفاقا...مرسی ...
انگار خیلی با خیام انس و الفت دارید...
این وسط انسان این همه مصیبت میکشد که عظمت خدایش را ببیند؟این که بهش ثابت شود که در نهایت برای آرامش پناهی جز او نیست؟ این خود نا عادلانه تر است که...
موجودی که روی این زمین است انسان است با همه خصوصیاتِ انسانیش...
چه جمله خود خواهانه ای...خوشحال باشم از اینکه کنارم گناه هست چون خوبیهای من به چشم می آید؟حتی اگر وجود این گناهان و هر چیزی شبیه آن به قیمت درد کشیدنِ انسانهای دیگر باشد؟
دوروغ چرا شک دارم ...خیلی هم زیاد که دنیا بر پایه عدل استوار باشد...
قبل از اینکه پاسخ کامنت شما رو بدم کامتِ امین خان رو جواب دادم...چیزی شبیه به آن پاسخ برای این بیتِ حافظ دارم....
بله آخرش همیشه به حکمت پناه میبریم...چون از پاسخهای سوالهایمان در مانده ایم...چون اصلا چه چیز از این راحت تر که حواله اش کنیم به حکمت...البته اینها همه شاید است و باز شاید حکمتی وجود دارد...شاید...
اگر سوالی هست...اگر گاه به بعضی چیزها شک میکنی این دلیلش اعتقاد نداشتن به خداوند نیست فقط گاه ذهنت به قول شما عصیان و سر کشی میکند...همین...
ممنون از اینکه وقت گذاشتی و با حوصله دیدگاهت رومطرح کردی...

امین چهارشنبه 17 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 00:56 http://navideiman.blogfa.com/

دور فلکی یکسره بر منهج عدل است ...

قشنگ بود مطلبتون ...

میگم شاید " راز " هایی وجود داره که ما ازش بی خبریم؟!


شاید رازهای دهر، گشودنی باشه؟
حداقل مقداریش ...

سلام...
ممنون...دغدغه ذهن است...
از من پرسیده اید؟من که خودم پرم از سوال...
نمیدانم شاید رازهایی هست...شاید هم این رازها ساخته ذهن ماست تااز پاسخ به سوالهایی که مدتهاست جوابی برایش نیافته فرار کند...ذهنی که پناه برده به این که برای هر چیزی حکمت بتراشد چون اینگونه راحتتر است... شاید...
تا به حال که گشایشی نبوده...حتی مقداریش...
راستی خوش اومدین..

فاطی چهارشنبه 17 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:38 http://www.jecond.blogfa.com

زیبا نوشتی زهرا جان

سلام فاطمه عزیز...
ممنون...ولی گاه دل آشوب میشوم از این واقعیتها...
خوش اومدی رفیق...

مریم چهارشنبه 17 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 22:14

سلام زهرا گلم
خوبی عزیزم؟چه کارا میکنی؟
زهرا این بالاییه کیه؟چی میگه؟چقد چرت و پرت سرهم کرده
اقایی که اسمتو نذاشتی نمیدونی بدون این زهرای ما اولا که به خدا اعتقاد داره دوما خیلییم خانومه و واقعا لنگه نداره،بعدشم شما نمیخواد دلت واسه شوهر آیندش بسوزه هرکسی لیاقت زهرا رو نداره و شانس بزرگیه برای هرکس که بخواد زندگیشو با زهرا شریک بشه و حتما مرد خوشبختی هست.
در ضمن آشپزیشم حرف نداره و همه چیز بلده درست کنه،یعنی همه چی تمومه ها
شما هم یکم بفهم کجا داری چی میگی. واقعا براتون متاسفم معلومه که همه حرفات از روی عقدست.
زهرا جون هی بهت میگم نظراتو تاییدی کن گوش نمیدی که میگی خوشم نمیاد ببین یه چنین آدمای مزخرفیم پیدا میشن.

سلام بر یگانه مریمم...
بله خوبم عزیز...خودت خوبی؟
هیچ مریم جان...کار خاصی انجام نمیدهم...
والا این بالاییه که فاطمه جان هست
ولی اگه منظورت صاحب کامنت بی اسم هست باید بگم منم مثل تو نمیدونم البته یه حدسایی میزنم که...که مهم نیست...
مریمم خودت رو اذیت نکن خانوم....ایشون حرفاش اینقدر اهمیت نداره که بخواد اصلا جوابش رو بدی و اعصابِ تو خرد بشه...بگذر...
میگم مریم بیا یه چند تا نوشابه برام باز کن،ماشالله این همه تعریف و یجا تو عمرم ندیده بودم:دی
ممنون که از آشپزیم تعریف میکنی کلی ذوق کردم میدونی که چرا؟
من این همه نیستم مریمِ عززیززم
تصدق مهربونیات...ممنون برای دوست بودنت...دوستِ خووب بودنت...ممنون برای بودنت...ممنون...
به تاییدی شدن نظرات دارم فکر میکنم احتمالا در حد همون فکر باقی میمونه...میدونی که چقد بدم میاد ولی خب به قول تو....

هوشنگ چهارشنبه 17 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 23:10

منظورم بیشتر تگ یادداشت بود
دنبال عدالت تا زمانی که بشر رشد پیدا نکنه نباید گشت
اینکه میگن، یکی میاد یهو همه رشید میشن، خلاف سنتهاییه که روی زمین حاکمن!
و هیچ معجزه ای در طول تاریخ به اندازه همه بشریت گزارش نشده و
در هیچ معجزه ای دیده نشده که در آن ناگهان همه مردم زمین ناگهان رشد و کمال پیدا میکنن!
رشد یه مسیره که باید طی بشه و بشریت در حال طی کردن این مسیره و ....
بقیش ممکنه به مزاق ناشناس خوش نیاد
اشهد ان لا اله الا الله
اشهد ان محمد رسول الله
اشهد .... .
ناشناس ما از اینا نیستیم
باور کن!

باور کن ما از خودتونیم
ناشناس به نظر مرد میای، این حرکات صحیح نیست، اگر حرفی داری بهتره، مرد و مردونه مطرحش کنی، نه اینکه بیای اینجوری بنویسی، این روش تو دقیقا مشابه روش هموناییه که امروز جامعه رو به این ورطه کشیدن، تخطئه بدترین کاره!
تخطئه نکن!

سلام...
آهان پس منظورتون بیشتر اون بود!!
دنبال عدالت نمیگردم چون شک دارم که باشد...
پس همه چیز بستگی به رشد بشر داره...
منم این برام جای تعجبه که یکی میادو همه به قول شما رشید میشن...
کی بشریت رشد میکنه؟سالیان سال هست که هنوز به رشد نرسیده...
من بشر رو به تنهایی عاملش نمیدونم...
بیشتر با این کامنت یاد داروین و نظریه تکاملش افتادم...

این ناشناس و ناشناسها فکر میکنن تافته جدا بافته اند...
مرسی که همیشه حواستون هست و همیشه هستین دوست خوبم...و باز ممنون که ارزش دوستیها را میدانید...
تا جایی که به یاد میارم بنده با کسی خصومت شخصی نداشته ام و دلیل این همه کینه را نمیدانم...

هوشنگ چهارشنبه 17 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 23:14 http://laststop.blogsky.com

در هیچ معجزه ای دیده نشده که در آن ناگهان همه مردم زمین رشد و کمال پیدا کنن!
در ضمن مردی به معنای عام کلمه مورد نظره!

مردم زمین مدتهاست در حال پیدا کردن رشد هستن...شاید تا نابودی دنیا این رشد ادامه بیابد...
....

امین جمعه 19 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:02 http://navideiman.blogfa.com/

سلام ...

حالا یه کم بیشتر فکر کن ...

شاید رازهایی واقعا تو این جهان وجود داشته باشه ...

که ساخته " ذهن " ما نباشه ...

به " شک " کردنش می ارزه ...

شاید برای بسیاری از سوال ها بشه پاسخی پیدا کرد ...

اگر نیک بیاندیشیم ...

و قدری از لاک " جزمیت " برون آییم ...

" قالب " ها همیشه مانع اندیشه صحیح هستند ...

فرقی نمی کند " قالب های سنتی " یا " قالب های مدرن " ...

متشکرم از لطف شما ...

علیک السلام...
بیشتر فکر کردم...
همانطور که احتمال میدهم رازهایی نباشد...این احتمال را که رازهایی هم باشد میدهم ...حال با درصدی متفاوت...
بنده که عرض کردم مطمئن نیستم در این مورد...ولی در مورد اینکه دنیای ما دنیای بی عدالتیهاست اصلا شک ندارم و اطمینان دارم راجع این موضوع...
برای خیلی سوالها جوابی نمیتوان یافت...بنده پرسیده ام و گشته ام ولی هرکس در آخر حواله ام داده به همین حکمت و راز دهر...و این خود چرایی دیگر را در پی دارد و البته حکمتی دیگر!!!!!!!!!!
آخرش همیشه میرسیم به حکمت...
بله قالبها مانع درست فکر کردن میشوند...
خواهش میکنم...

الف. یار جمعه 19 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 18:30

با سلام و آرزوی سلامتی و بهروزی برای شما خواهر مهربانم، اما بعد
از عدالت و دادگری گفتی و از شعر حضرت حافظ که: « دور فلکی یکسره بر منهج عدل است » اما این دادگری و پیش از آن شعر حافظ را چگونه تعبیر کردی؟ تو خود نیک می دانی که شعر حافظ، ظاهری دارد و باطنی و عدالت نیز؛ آنها که در این باب، داد سخن داده اند برای عدل معانی متفاوتی بیان داشته اند؛ اما آنچه بیشتر بر آن تکیه می کنند، قرار گرفتن هر چیز در جای خود و اینکه هر کس به آنچه شایستگی و استحقاقش را دارد برسد و اگر این شخص به آنچه مستحق آن است نرسید یا اینکه کسی به چیزی یا مقامی دست یازد که شایسته اش نیست این عین ظلم است.(همان شایسته سالاری که شوربختانه جامعۀ امروز ما از آن بی بهره است.) و علی چه زیبا گفت که: « ستمکارترین مردم کسی است که بر جایگاهی تکیه کند که شایسته اش نیست.» اما خوب کو گوش شنوا !؟
حال بیا به شعر حافظ که: « دور فلکی یکسره بر منهج عدل است » برگردیم و حداقل به معنی ظاهری و لغوی آن نگاهی بکنیم: بر این اساس، همۀ اجرام سماوی و ستارگان و سیارات در جای خودشان قرار دارند و همه در مدار و مسیر مشخصی که برایشان تعیین شده در گردشند و هیچ یک هم از این قانون مقدر، سر سوزنی تخلف نمی کنند.این وضعیت، با آن معنی عدل که هر چیز در سر جای خودش قرار بگیرد، کاملاً مطابقت دارد.
حالا بیا به این دنیا و جوامع انسانی در سراسر زمین نگاهی بیندازیم؛ حق با توست، ظلم همۀ زمین را فرا گرفته است؛ اما آیا خدا اینگونه خواسته؟مسلم است که خیر؛ که اگر اینطور بود این همه پیامبران و سپس اولیا و ائمۀ هدی را نمی فرستاد.پس چرا همچنان ظلم و ستم بر همۀ ارکان زمین ساری و جاری است؟ این نیز واضح است، آدمیانی که هیچ یک کامل ( و حتی لایق نام انسان ) نبوده و نیستند با حرص و طمع و زیاده خواهی فراتر از حق خود و شایستگی و لیاقتشان خواستند و می خواهند و این شد که امروز می بینیم؛ و این همان معنی دوم عدالت است که کسی به آنچه لیاقت و شایستگی و استحقاقش را دارد برسد و دیگری در جایگاهی قرار نگیرد که شایسته اش نیست.
آری اینگونه است که امروز اکثریت مردم زمین از آنچه حقشان است محروم شده اند و اقلیتی بسیار اندک به ثروت ها، مقامات و مسندهایی رسیده اند که هرگز شایستۀ آنها نیست و این بی عدالتی همچنان ادامه خواهد داشت.تا کی؟ تا وقتی که خود محرومین و به استضعاف کشیده شدگان زمین قدمی برای تغییر وضع موجود بردارند.همانگونه که قرآن گفت: « سرنوشت هیچ قوم و ملتی تغییر نخواهد کرد مگر به دست خودشان.» اما این بی عدالتی آن زمان نیز نابود نخواهد شد و چون مرضی مزمن باز هم جامعه را به تباهی خواهد کشید! تا کی؟ تا زمانی که انسان های نمونه ای پیدا شوند و همچون یاران حسین، آن مصلح غایب را یاری کنند تا زمین را از لوث هر ستم و پلشتی هر بی عدالتی پاکسازی کنند.( همان 313 نفر ) حال رسیدیم به مَخلص کلام: چرا بی عدالتی سراسر زمین را فرا گرفته؟ چون ما (همۀ آدمیان ) آنها که باید نیستیم، نیستیم، نیستیم...
اما جمله ای هم خطاب به آن ناشناس بی نزاکت:
بندۀ خدا تو نمی دانی که شک و تردید، اولین گام به سوی حقیقت است!؟ آیا اگر کسی پرسشی بکند برای نیل به حقیقت، کافر است؟ در این صورت باید گفت: « زاهد ظاهر پرست از حال ما آگاه نیست / هر چه گوید در حق ما جای هیچ اکراه نیست »
سبز باشی خواهرم

سلام بر دوست بسیار بسیار خوب و مهربانم...
خوب هستین؟ایام به کام هست؟
امیدوارم روزگار بر کامتان بگردد...
دقیقا تعریف صحیحی از عدالت داشته اید(اند)...

معنی ظاهریش مدِ نظرم نبود...
ببینید من نمیگویم که این ظلم و بی عدالتی که زمین را فرا گرفته خواسته خداوند بوده ...هر چند برخی اتفاقات منشا انسانی ندارد و بسیار ناعادلانه است...
من میگویم در دنیایمان بسیار نا عدالتی دیده میشود حال به هر دلیل و ما منتظر که مستضعفان خود وارثان زمین شوند و یا در جایی دیگر به حسابها رسیدگی شود...خب من میگوییم از کجا معلوم؟حال که در این دنیا به هر کس به حقش نمیرسد و این همه دردو مصیبت مردم را فرا گرفته و دست خداوند را در هیچ یک از این امور نمیبینیم از کجا معلوم در جایی دیگر چنین شود؟ما که از دنیای دیگر اطلاعی نداریم...
دور فلکی که حافظ از آن گفته این بوده که خداوند حقِ هر کس را میدهد و ما خوش باشیم که ظالم ره به منزل نمیبرد ولی مگر ما چیزی از آن در این جهان میبینیم؟آیا نباید کمی تامل کرد و با خود اندیشید که نکند این حرفها تنها دل خوش کنک باشد؟....

ممنون دوست خوبم ...حرفِ دلم را زده اید...بعضی سوال پرسیدن برای پی بردن به حقیقت بیشتر را و شک کردن و دنبال حقیقت موضوعی رفتن را اعتقاد نداشتن به خداوند تعبیر میکنند...آنها دنیا و خدا را از دریچه ذهن کوچک خود میبینند...
بعضی ارزشش را ندارند که بخواهید خاطر مبارکتان را بخاطرشان مکدر فرمایید...
ممنون برای شعر زیبا و البته بسیار بجایی که نگاشته اید...

متشکرم که وقت گذاشتید متن را خواندید و با دقت و حوصله کامنت گذاشتید...
شما نیز سبز باشید برادرم...

الف. یار سه‌شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 15:45

سلام خواهر خوبم سپاسگزار از لطف و مرحمت شما، اما بعد:
پرسیده بودی: « چرا دست خدا را در برابر این همه ظلم و بی عدالتی شاهد نیستیم؟ » طبیعی است، نباید هم شاهد آن باشیم! چون دورۀ آن گذشته است.کمک ها و امدادهای غیبی و الهی خاص دوران حضور معصوم ( پیامبر و ائمه ) در جامعه است و تا زمانی هم که بار دیگر، آن معصوم پرده نشین در میان مردم حاضر نشود، دست خدایی هم در کار نخواهد بود! در این دوره ( دوران غیبت ) مردم می بایست با بهره گیری از آموزه های انبیا و اولیا جامعۀ خود را ساخته و زمینه را برای حضور آن یار غایب آماده کنند؛ هرچند متأسفانه در عمل این اتفاق نیفتاده و نخواهد افتاد! برعکس، این ظلم و بی عدالتی خواهد بود که در تمام زمین فراگیر خواهد شد! زیرا که اولاً به قول قرآن: « ان الانسان ظلوماً جهولاً » ثانیاً پیش از این هم اشاره کرده بودم که آن افراد بسیار قلیل که لایق نام انسان هم نیستند با زیاده خواهی ها و قدرت طلبی های سیری ناپذیر خود هرگز نخواهند گذاشت عدالت در جامعه جاری شده و سایرین به حقوق حقۀ خود دست یابند!
در ادامه پرسیده بودی: « از کجا معلوم که در دنیایی دیگر، عدالت اجرا شود؟ » یک جورایی پر بیراه هم نمی گویی! چون کسی از آن دنیا بازنگشته که اسرار آنجا را هویدا و افشا کند! در پاسخ این پرسش فقط می توان گفت: ما یا مؤمن و مسلمان و معتقد به قرآن هستیم یا نیستیم! اما اگر هستیم، ناچاریم به آنچه در قرآن راجع به روز رستاخیز و بهشت و دوزخ اشاره شده ایمان داشته باشیم.با این حساب، چاره ای نداریم جز این که آن ظلم ها و بی عدالتی هایی را که در این دنیا بی پاسخ می مانند به خود خدا واگذار کنیم تا خود به حساب آنها رسیدگی کند! غیر از این، کار دیگری نمی توان کرد! اما اگر به قرآن و آیاتش تردید داریم که خوب، حسابش جداست و این بحث، بیهوده!
سبز و پاینده باشی خواهرم

سلام بر دوستِ خوبم جنابِ الف.یار...
نظر شما برایم بسیار محترم است ولی من معتقدم خداوند نباید در مواقعی که مخلوقهایش نیازمندِ یاریش هستند تنهایشان بگذارد...
این منصافانه نیست که ما از یاری خداوند تنها در مواقعی که یکی از معصومین حضور داشته باشند بهرمند شویم و زمانی که ایشان نیستند هیچ...این را طبق گفته شما عرض میکنم و گرنه که بنده منظورم خاصه امدادهای غیبی خداوند نبوده...
بله افرادِ خودخواه زیادند در دنیا...و بی عدالتی بیداد میکند...

در مورد قسمت دوم حرفهایتان باید بگویم بله خب این هم جوابیست ...
شما نیز سبز باشید و برقرار مهربان برادرم.

تنهاترین سه‌شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 21:29 http://moteahedin.blogfa.com

این همه فلسفه.....

اوه اوه ما که مخمون نمیکشه...

سلام...
بله،بیشتر از این حتی!
تمام این پست نشان میدهد که ما هم مخمان یاری نمیکند...
خوش اومدی رفیق...

هوشنگ چهارشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 21:44

ساعت دنیا کوکه!
گاهی اتفاقاتی به نام معجزه داشتیم، که اونا هم از قوانین دنیا پیروی میکردن!
و بنا بر نصوص دینی این قوانین ناشناخته هست ولی وجود داره.
پس هیچ اتفاقی خارج از مجاری رسمی وجود خارجی نداره.
قوانین حاکم بر این دنیا بر اساس عدله
یعنی اگر افراط در جایی هست، حتما با تفریط در نقطه ای دیگر جبران میشه و نمونه خوبش همین عدم تعادل در همه زمینه ها در جامعه ماست!
عدل به معنای عام و کلی مد نظر منه.
لزومی نداره خدا در هر زمینه دست خودشو نشون بده!
بلا تشبیه
مدیر خوب اونیه، مدام تو کار زیردستاش دخالت نکنه و بذاره سیستم خودش کارشو راه بندازه
وقتی یه سیستمی فشله، این فشل شدن، هزاران علت داره که حلقه آخرش به چشم ما میاد، با زدن حلقه آخر همه حلقه های قبلی به عملکرد بد خودشون ادامه میدن و دوباره همون مشکلات قبلی بازتولید میشه!
منم اون چیزایی رو که شما میگی دوس دارم ولی ....

سلام...
معجزاتی که از قوانین دنیا پیروی میکردن،یعنی توجیه علمی دارند؟
بنده خود خیلی به علم اعتقاد دارم و معتقدم بشر قادر است برای هر چیز توجیه علمی بیابد...حتی چیزهایی که متعصبین علم را در آن راه نمیدهند...
قوانینی که وجود دارد ولی ناشناخته است...در این مورد حرف بسیار است که نمیگنجد در این مجال و میگذرم....

حرف حرفِ خودتان هستا:دی
بله حرفتان صحیح ولی در مواردی که باید و حضورش لازم و واجب ،باید باشند نه؟
راستش احساس میکنم به دنبال توجیه چیزهایی هستیم که شاید نمیخواهیم نبودش رو باور کنیم...(منظورم خداوند نیست،اشتباه برداشت نشود)
یک مقاله ای رو در دست مطالعه دارم که به این موضوع هم ربط دارد ،تمامش کنم ،نتیجه اش رو در قالب یک پست منتشر خواهم کرد...

مهدی حسین زاده جمعه 11 آذر‌ماه سال 1401 ساعت 12:43

سلام
این کامنت های سال ۱۳۹۱ و الان آذر ۱۴۰۱ و بقول آقایون دوران اغتشاشات، الان معنی عدل را خواهید فهمید که عدلی وجود ندارد و جامعه بعلت بی عدالتی دچار بغض شده ، شاید عدالت فقط این دنیا جواب نداشته باشه !!!

هیوا یکشنبه 8 بهمن‌ماه سال 1402 ساعت 10:32

عدل مفهمومیست ساخته و پرداخته فکر آدمی، و نه هیچ موجود دیگر. تعجب اینجاست که چرا فکر میکنید این جهان با مفاهیم عقلی شما سازگار است که تا مدتی قبل بالای درختان، در صحراها و.... زندگی میکردید؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد