ریشه روشنایی

ریشه های روشنایی میشکافد صخره شب را...

ریشه روشنایی

ریشه های روشنایی میشکافد صخره شب را...

سلامی چو بوی خوش آشنایی...

سلام...


باید چند وقتی بنابه اجبار به وبلاگستان و این دنیای مجازی دسترسی نداشته باشی تا بفهمی که چقدر وابسته اش بودی و نمیدانستی..

چقدر وابسته و دلتنگ دوستانت بودی و نمیدانستی...دوستانی که همه را خودت انتخاب کرده ای وخیلی احساس نزدیکی میکنی بهشان...

دوستانی که با نوشته هایشان میشناسیشان و چقدر دستنوشته هایشان به دلت مینشیند...دوستانی که با نبودنشان نگرانت میکنندو با دوباره بازگشتنشان خوشحال...


بله،باید مدتی به نت دسترسی نداشته باشی تا بیشتر قدر اینها را بدانی و بفهمی که چه قدر وابسته بودی و نمیدانستی...


دوستان بر من ببخشایند این نبودن اتفاقی را و باز ببخشین مرا اگر نگرانتان کردم...

من برگشتم...


پ.ن1:جناب ایزدیار هم دوباره نوشتن را آغاز کردند و مرا بسیار خوشحال و یاس عزیز هم که پیشتر از اینها باز گشته بودند که مصادف شد با نبودن من،برای یاس وحشی عزیز هم بسیار خوشحالم...

پ.ن2:هیچی دیگه ففقط دلم خعلی تنگ شده بود...


نظرات 8 + ارسال نظر
یاس وحشی یکشنبه 12 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:34

درود بسیار بانوی محترم...
خوبین؟
خوش برگشتید رفیق...
ایشالا که مانا باشید و پایدار و شاد...
موفق باشید و آرام...

سلام به شما،جناب یاس بزرگوار...
ممنون،بله خوبم.امیدوارم شما هم خوب باشین.
مرسی...
متشکرم رفیق،به همچنین،شما نیز برقرار باشین و سربلند و صدالبته شاد...
زنده باشیدو آرام...

ایزدیار دوشنبه 13 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 00:56 http://ezadyar91.blogsky.com

خواهر خوبم سلام
خوشحالم از بازگشت دوباره اونهم دوبله سوبله! برای دوست همراه و هم مسیرمان « یاس وحشی» هم آرزوی توفیق دارم. راستی نمی خوای به جعبه لینکت یه سری بزنی!!؟

سلام به جناب ایزدیار محترم...
من نیز خوشحالم از دوبله سوبله بودن این بازگشت...
قطعا جای مان در وبلاگستان بسیار خالی بوده:دی
چرا،چرا میخوام،حتما سر میزنم.

مهدی شریفی دوشنبه 13 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 18:15

خیلی به این خونه سر می زدم. و وقتی این همه نبودی دلتنگ میشدم. این آخری ها هم دلنگران شده بودم. چه خوب که هستی زهرا جان

سلام به آقای مهدی شریفی عزیز...
من هم برای ندیدنتان و نخواندنتان بسیار دلتنگ بودم رفیق..
ببخشیدم که نگرانتان کردم...
ممنون،چه عالی که شما هستین و شکر خدا انگار خوب و سرحال هم هستین و این مایه خوشحالیست.

H.k دوشنبه 13 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 20:30 http://bescot.blogsky.com

سلام...
این حس دو طرفه است، و من هم دل تنگ شما شده بودم.
خوشحالم که دوباره آمدید.

سلام به حمیدخان محترم...
ممنون،خوشحالم که دو طرفه هست این حس رفیق...
مرسی،من هم خوشحالم که دوباره در کنار دوستانم هستند...

ایزدیار چهارشنبه 15 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 00:37 http://ezadyar91.blogsky.com

عرض سلام و ارادت خدمت خواهر خوبم
حال شما؟ عرض کنم این روزا « من چه قدر خوشحالم!!!» یه سر به این ورا بزن بلکه شما هم خوشحال بشی! پس تا دیداری دوباره مانند همیشه سبز باشی.

سلام...
ممنون خوبم،خوبین شما هم؟
چقدر خوب که خوشحالین،چشم سر میزنم تا من هم هم حال شما شوم...
تا دیداری دوباره مانند همیشه برقرار باشین...

هوشنگ پنج‌شنبه 16 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 17:54

سلام
بالاخره نمایان شدی شما
خوشحالم که خوب و خوش هستید
امیدوارم بیشتر بنویسید و از شما بیشتر بخونیم.

سلام رفیق...
بله بلخره نمایان شدم...چی کار کنیم دیگه...
ممنون دوست من،امیدوارم شما هم شادو سلامت باشین...
مرسی،من هم همین آرزو رو هم برای شما دارم هم خودم...

ایزدیار جمعه 24 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 00:21 http://ezadyar91.blogsky.com

سلام خواهر خوبم
من که مُردم از خوشی! نمی خواهی شما هم در این همه شادی! شریک باشی!؟ سبز باشی

... سه‌شنبه 9 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 00:18

سلام زهرای عزیز.
همیشه همه مطالبت رو خوندم و واقعا از افکارت و قلمت لذت بردم و تحسینت کردم.
از این که به عنوان یک زن تمام قد می ایستی و از مسائلی حرف میزنی که من مرد گاهی از گفتنشون عاجزبودم کیف کردم.خانمی که صاحب اندیشه هست و قدرت تحلیل موضاعت مختلف را داردو خودش را موظف و مسئول شرایط بد کشورش میداند.اهل مطالعه است-به سیاست اهمیت ویزه ای میدهد-فوتبال نگاه میکندو تا آنجا که من فهمیدم به تحصیل و علم هم علاقه دارد و در کنار همه اینها شیطنتهای دخترانه و روحیه شاد و شوخی هم دارد.و ادبیات هم میفهمد.
تو را متافاوت از همه خانومها یافتم و گواهش هم این که ندیدم که خانومی به اینجا راه داشته باشه و مخاطبان کم شمارت را آقایون تشکیل میدهند.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد