ریشه روشنایی

ریشه های روشنایی میشکافد صخره شب را...

ریشه روشنایی

ریشه های روشنایی میشکافد صخره شب را...

زخمی که هم چنان قربانی میگیرد...


هنگامی که صحبت از خشونت به میان می آید،ذهن عموم جامعه به سمت آزار و اذیت فیزیکی و جسمانی سوق پیدا میکند،حال آنکه خشونت گستره وسیعی از آزارهای جسمی،روحی،روانی و اجتماعی را شامل میشود و دارای لایه های پنهانیست که شاید خیلی هم به چشم نیاید.

 خصوصا  که وقتی مخاطب این اعمال خشمها  زنها باشند،این موضوع به واسطه آسیب پذیرتر بودن آنها پیچیده تر هم میشود. گرچه این اواخر آزار جسمی زنان(کتک خوردن) در مقایسه با سالهای گذشته به مراتب کمتر شده ولی در عوض خشونت کلامی و جنسی علیه آنان بیشتر و وسیعتر شده،در واقع نوعی دگردیسی اتفاق افتاده و خشونت اینبار  با ردایی جدید پا به  میدان گذاشته که به دلیل پنهان بودن و سانسور شدنش توسط خود زنان(به خاطر عرفهای کذایی جامعه) چه بسا آسیبی که به روح و روان میزندخطرناکتر هم باشد.

 این خشونتها معطوف به فضا یا شرایط خاص نمیشود، در هر سن و نژاد و فرهنگ و وضعیت معیشتی و در همه مکانها از خانه گرفته تا خیابان ،اداره،تاکسی،اتوبوس و...صورت میپذیرد.

او شنونده انواع و اقسام توهین ها و تحقیرهاست و حتی در دعوای بین مردها این اوست که مخاطب اصلی ناسزاهاست...و گاهی این بد رفتاریهای کلامی در شکل و ظاهر امروزی و جدید نثارش میشود که حتما نمونه هایش را دیده اید.

 البته نمیتوان نقش خود زنها را در به وجود آمدن چنین شرایطی نادیده گرفت...زنی که این خشونتها را به عنوان یک عرف و امری طبیعی از سوی مردان پذیرفته و حتی بخشی از آن را خودِ زنان در کلام علیه خودشان به کار میبرند که این بسیار  جای تاسف دارد(این مورد را در میان زنها بسیار دیده ام!!)

...


و هروز و هروز تکرار میشود این سناریور... و نتیجه اش میشود خستگی،کلافگی و حس تنفری که  از زن بودن  در بینمان تقویت میشود...


هر چه فکر میکنم چرایی اینکه انسانی به واسطه جنسیتش مورد اذیت بیشتری قرار میگیردرا درک نمیکنم...


پ.ن1:نه اینکه خشونت  تنها بر ضد زنها باشد که مردها هم کم مورد آزار و اذیت قرار نگرفتندو نمیگیرند اما درصد زیادی از این خشونتها بر علیه زنهاصورت میگیرد و ما باید این را بپذیریم...هر چند که عده ای حاضر به پذیرشش نیستند!!

پ.ن2:در مورد زنها تابوهای بسیاریست که باید شکسته شود و البته موج وبلاگی به راه افتاده که روز به روز هم بیشتر میشود اتفاق خوبیست به شرط سوءاستفاده نکردن از مسائل مربوط به خانومها که بعضا دیده میشود.

پ.ن3:وزیدن باد همیشه خوب است،بخصوص اگر هوای شهرت آلوده باشد...

در شهر من همچنان میوزد...



نظرات 8 + ارسال نظر
H.k شنبه 23 دی‌ماه سال 1391 ساعت 15:25 http://bescot.blogsky.com

سلام...
خب! تو جامعه پر تنش وخشونت اولین کسانی که آسیب می بینند زنان و کودکان اند و سال مندان.
که وضعیت( البته بخشی خاصی) از کودکان و سال مندان به شدت بد تر از وضعیتی است که خانمها باش مواجهه هستند.
البته وضعیت کشور ما به جای رسیده که همه در خطر انواع خوشونت می باشند حالا اشکالش از در این کامنت نمی گنجد و از حوصله این بحث خارج است.
ولی این را همیشه گفته ام وباز هم می گویم من خاطرم از بابت خانمها آسوده است چون می دانم آنها به وقت که برسه و پاش بیفته خیلی شجا عانه تر پای مثائل می ایستند.

علیک السلام...
بله البته...مخصوصا که آن جامعه از فقر فرهنگی هم رنج ببره...
در پینوشت اشاره کرده ام که مردها هم در معرض خشونت هستند و خشونت لایه های پنهانی دارد که گاه به چشم نمی آید...
هدفم در این متن بیشتر باز کردن نوعی دیگر از اعمال خشونت بر علیه زنها بوده که در عین این که بسیار آزار دهندست کمتر مورد توجه است.

من کلا خاطرم از این مردم اصلا جمع که نیست هیچ،پرت هم هست!چه رسد به زنها که عموما اعتقادی به اینکه مسئولیت سیاسی،فرهنگی و اجنماعی هم باید عهده دار باشند ندارند و اغلب راه اشتباه رو برای احقاق حقوقشون پیش گرفتند.

یاس وحشی شنبه 23 دی‌ماه سال 1391 ساعت 17:45 http://yaasevahshi.blogsky.com

درود بسیار رفیق ِ محترم...
خسته نباشید...
مطلب ِ خیلی خوبی است...
امیدوارم ادامه پیدا کند و ابعاد ِ دیگرش را بنویسید که شما بیشتر این موضوعات را می دانید...
سپاس...

درود فروانتر بر شما رفیق عزیزم...
زنده باشید و سلامت...
ممنون،لطف دارین...
والا قصدش را که دارم و خواهم پرداخت اگر عمری باشد...
سپاس از شما بزرگوار...

امیرعلی شنبه 23 دی‌ماه سال 1391 ساعت 19:06

به به ببین کی اینجاست!!!سلام علیکم زهرا خانوم عسگری.
چطوری تو دختر؟کجایی پس؟بابا دلمون خیلی تنگته پاشو بیا ببینیمت بلکه یکم گشاد شه
هرچند شما نگفتی ولی ما خودمون پیدات کردیم.اینجوریاس دیگه آره؟باشه خانوم باشه...
مطلبت حرف نداشت.خیلی خوب نوشتی.
باهات کاملا موافقم و امیدوارم که خود زن ها هم یکم بیشتر به خودشون و حقوقشون اهمیت بدن و اینقدر به مسائل حاشیه ای نپردازن.

نه که الان بخوام جلوی روت بگم همیشه و هرجا که حرفت بوده گفتم که این دختر یه چیزایی داره که دیگران ندارن چیزایی که با دیگران فرق داره.حیف شدی.
آن خصوصی را هم دریاب لطفا.منتظرم.

اوه اوه ببین کی اومده!!!
علیک سلام رفیق...
ممنون خوبم.شما چطورین؟والا هستیم،همین دورو برها...
صلاحی بود که نگفتم دوست من وگرنه که من از حضور دوستان خیلی هم خوشحال میشم...
ممنون،شما لطف دارین...
من نیز امیدوارم...
چوب کاری نفرمایین دیگهشما خیلی خیلی به من لطف و محبت دارین دوست عزیز...من این همه نیستم...
...

امیرعلی شنبه 23 دی‌ماه سال 1391 ساعت 19:10

اسم خوبی برای وبلاگت انتخاب کردی هم با معنی هست هم زیبا.

ممنون،بله با معنیست و امیدوارم که این ریشه به روشنایی راه داشته باشد...

[ بدون نام ] دوشنبه 25 دی‌ماه سال 1391 ساعت 23:37

یک کلام
ختم کلام
در هر مورد
چه برسه خشونت علیه زنان
حرف از انتخابات آزاد قدغن!
دوای درد تمام نداشته ها، دیگه به هیچی نیاز نیست فکر کنیم،
صحت تایید، انتخاب آزاد قطعی، فقط میمونه شخص، اونم یه ... هست که بیاد!
خشونت چیه، برو چشمتو تعمیر کن، کو خشونت؟؟
من که نمیبینم!
پن1:کدوم مردی تا حالا از خشونت دیده، نه شما بگو!
پن2:تابو چیه خانم؟ شما انگار ...
پن3:آره شهر آلوده است، سنگییییین!
والسلام

سلام...
باشه آقا چرا میزنید دیگه:دی-اصن به من چه که بخوام در مورد انتخابات حرف بزنم!!والا...
اصلا مگه اتخابات غیر آزاد هم داریم؟اگه آره چی هست؟من نمیدونم،آخه خب اینجا از این چیزا که نیست،دیگه شما بهتر از من میدونید اینارو...
ندید بدیدیم دیگه،چه کنیم؟...
اونجا چرا سه نقطه گذاشتین؟خب میگفتین دیگه یه چی هست که بیاد؟!

اینا که گفتم مالِ بلاد کفره وگرنه که اینجا هر چی هست نرمش و لطافته...
آدم واقعا مرز بین انسانیت و فرشتگی رو هم نمیتونه تشخیص بده دیگه...
چشم حالا چشمامو به یه جلوبندی ساز هم نشون میدم:دی
پن1:اینا همه مال اون بلاد کفره برادر من...عه!!!
پن2:والا تابو که تعریفش مشخصه!شما انگار چی؟ها؟نه بگین دیگه...
پن3:سنگییییینننا...جای تعجب هم نداره...
نامه تمام:دی

هوشنگ دوشنبه 25 دی‌ماه سال 1391 ساعت 23:39


یادم رفت

ای بابا...
شما که بدتر از من فراموشکارید...
عیب نداره رفیق...
موندم چرا اینقد هیجان زده میشین حالا؟...

ایزدیار پنج‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1391 ساعت 00:03 http://ezadyar91.blogsky.com

سلام خواهر خوبم
بابا چه عجب! معلوم هست کجایی!؟ هزار جور فکر مختلف به سرم زد.کلی نگران شدم.اما خوب خدا را شکر برگشتی و اسباب شادی را فراهم کردی.خدا را شکر
درباره پست جدید هم ایول بحث خوب و پرمغزی را شروع کردی.انصافاً حالا حالاها جا دارد که روی مباحثی از این دست کار شده و فرهنگ سازی شود.بحثی را آغاز کردی که یکی از خلأهای عمیق جامعه امروز ماست.فقط نباید این چراغ خاموش شود و انشاءالله کسانی باشند که مسئولیت این امر خطیر را به دوش بکشند و این بار را به سرمنزل مقصود برسانند.انشاءالله که موفق،پیروز و سبز باشی

سلام به برادر و دوست مهربانم...
امیدوارم که خوب و سلامت باشین...
نه والا خیلی معلوم نیست!!!
آخ ببخشید که نگرانتون کردم...من واقعا شرمنده ام...
بسکه شما مهربونید و بزرگوار و من سهل انگار...همیشه شاد باشین رفیق...
بله خیلی کار دارد و زمان بر است...
امیدوارم که اوضاع روبه بهبود رود و لااقل خود زنها پیشگام باشند...
زنده باشید وسلامت رفیقِ خوبم...

مهدی شریفی دوشنبه 9 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 02:55 http://mehdisharifi2.mihanblog.com

هزاران سالار تمرین مردسالاری و سیطره ی جنس مذکر باعث شده که خشونت رواج یابد و نهادینه شود. اینکه گفته ای بخشی از این خشونت را زنان بر خویش روا می دارند، درست و است به باور من در همین بستر رخ می دهد.
این نظام سرکوب و سیادت برای مردان لذتی را به همراه داشته که دل کندن از آن دشوارشان می آید.
راهی جز تمرین و تربیت و آموزش مداوم نیست، باید این خشونت برچیده شود، گر چه نابود شدنش محال به نظر می آید، اما همه باید برای آن تلاش کنیم که خشونت یکی از زشت ترین هاست و خشونت علیه زنان زشت تر.

سلام به آقای شریفیِ نازنین...
چشم دلمان روشن...خوش برگشتین رفیق،جاتون خالی بود..

دقیقا همینطور است که گفته اید،این خشونتها قدمتی هزارن ساله دارد...
در گام اول برای منِ زنِ ایرانی اینکه هرروزم به واسطه این رفتارها زهر نشود و اعصابم خرد،خودش خیلیست...
بله باید تلاش کنیم ولی نکته همین جاست که همه نمیخواهند برای آن تلاشی کنند از جمله خود خانومها که بیشترین عذاب را هم متحمل میشوند...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد